به گزارش مجله خبری نگار،به گزارش فیلمنت نیوز، روزهای آغازین جنگ هشت ساله ایران و عراق که با غافلگیری جامعه همراه بوده، قصههای فوق العادهای در دل خود دارد که برای روایت روی پرده نقرهای سینما بسیار مناسب به نظر میرسد به ویژه آنهایی که شخصیت محور بوده و از الگوهای کلاسیک سینمایی بهره میگیرند. در فیلمهای اینچنینی، قهرمان در متن قصه بوده و همذات پنداری تماشاگر با آن کلید موفقیت کار به حساب میآید.
«آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری که نوروز امسال روی پرده سینماها رفته و این روزها در فهرست سینما آنلاین فیلمنت قرار گرفته است، تازهترین نمونه در این باب به حساب میآید.
«آسمان غرب» داستان حضور خلبان علی اکبر شیرودی در نخستین روزهای جنگ در منطقه غرب است. عسگری در سکانس نخست فیلم خود در چند لانگ شات شناخت مناسبی از منطقه به تماشاگر داده و با اشارهای گذرا به حضور گروهکهای تروریستی، التهابی را به تصویر میکشد که در ادامه به اوج میرسد؛ جایی که دشمن به غرب ایران حمله کرده و نیروهای نظامی بین تبعیت از فرمان نظامی و حمایت از مردم، سرگردان مانده اند. کنش شیرودی برابر این موضوع، در راستای پرورش و شکل دادن قهرمان با نگاه به الگوهای کلاسیک قرار داشته و جذاب از کار درآمده است، به ویژه سکانس گفتگوی او با فرمانده ارتشی منطقه که اشارههای سیاسی پررنگی هم به بنی صدر و تصمیم عجیب و غریب اش در باب جنگ دارد و وجوه قهرمانانه او را پررنگتر میکند.
تصمیم شیرودی و هم قطارانش برای پرواز و هدف قرار دادن نیروهای نظامی عراقی در حال پیشروی، بخش مهمی از نیمه میانی فیلم را تشکیل داده که با توجه به بضاعت فنی سینمای ایران، اجرای آبرومندی دارد به ویژه در تلفیق جلوههای ویژه میدانی و کامپیوتری با یکدیگر که با دکوپاژ حرفهای عسگری همراه شده و روی پرده جلوه چشمگیری دارد.
شهادت یکی از خلبان ها، نقطه عطف دیگری را در فیلمنامه «آسمان غرب» رقم زده و آن را تحت تاثیر قرار میدهد. یک کلیشه آشنا، موفق و امتحان پس داده در سینمای جنگ که قصه را به سنت و سوی تازهای سوق میدهد. جایی که نیروهای نظامی با پشتیبانی نیروی هوایی باید با چنگ و دندان از شهر دفاع کنند. بخش مهمی از پرده پایانی که در آن تکلیف برخی از شخصیتهای مکمل روشن شده و تنش حاکم بر صحنه به اوج خود میرسد.
خلبان شهید شیرودی به عنوان شخصیت محوری، کنشمند و اثرگذار از آب درآمده و باورپذیر جلوه میکند، در عین حال یکپارچه بوده و نوسان چندانی در آن به چشم نمیخورد؛ هر چند که بخشهای مربوط به خانواده او در حاشیه قرار گرفته و شناخت چندانی از حضور شیرودی در خانواده به تماشاگر نمیدهد البته این موضوع در شخصیتهای مکمل تا حدودی وجود داشته و به بافت دراماتیک کار لطمه زده است برای نمونه میتوان به دو سرباز وظیفه آسمان غرب اشاره کرد که در پرداخت آنها بیش از اندازه به کلیشهها میدان داده شده است. در نقطه مقابل باید به سرهنگ ارتشی اشاره کرد که با وجود حضور کوتاهش در فیلم کاملا اثرگذار بوده و جذاب جلوه میکند.
میلاد کیمرام با توجه به فیزیک و آناتومی چهره شباهتهایی هم به شیرودی دارد، انتخاب خوبی برای ایفای این نقش بوده و با وجود برخی اغراقها در بازی توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد. نادر فلاح نیز حضوری کوتاه و درخشان در نقش فرمانده ارتشی دارد که در یک سکانس شلوغ و پرسروصدا کاملا خود را به رخ تماشاگرانش میکشد بدون اینکه اگزجره رفتار کند.
«آسمان غرب» را میتوان در رده فیلمهای شخصیت محور سینمای دفاع مقدس قرار داد که در سالهای اخیر در دستور کار مدیران نهادهای مختلف سینمایی و غیر سینمایی قرار گرفته و میتواند توجه تماشاگران بیشتری را جلب کند.
بابک جوادی منتقد سینما